شعر ولادت امام جعفر الصادق(ع)

شعر ولادت امام جعفر الصادق(ع)

چون از افق برآيد انوار صبح صادق
در پاى سبزه بنشين با همدمى موافق
شد موسم بهاران پرلاله كوهساران
بستان پر از رياحين صحرا پر از شقايق
بلبل كه در غم گل مى كرد بى قرارى
شكر خدا كه معشوق آمد به كام عاشق
يك سو نشسته خسرو در بزمگاه شيرين
يك سو نهاده عذرا سر در كنار وامق
ابر بهار گسترد ديباى سبز در باغ
باد از شكوفه افكند بر روى آب قايق
بر آستان معشوق تسليم شو كه آن جا
صاحبدلان نهادند پا بر سر علايق
زد بلبل سحرخيز فرياد شورانگيز
كاى مست خواب غفلت و اى بنده منافق
شد وقت آن كه خوانند حمد و ثناى معبود
شد گاه آن كه نالند در پيشگاه خالق
از بوستان احمد بگذر كه بلبل آن جا
بر شاخ گل سرايد وصف جمال صادق
نور جمال صادق چون از افق برآمد
شد صبح عالم آراش بر شام تيره فايق
از شرق و غرب بگذشت نور فضايل او
چون آفتاب علمش طالع شد از مشارق
تن پيكر فضايل، جان گوهر معانى
دل منبع عنايات رخ مطلع شوارق
همچون صدف ز دريا دُرهاى حكمت اندوخت
چون گوهر وجودش شايسته بود و لايق
بر پايه كمالش محكم اساس توحيد
از پرتو جمالش روشن دل خلايق
خورشيد برج ايمان، شمشاد باغ امكان
گنجينه كمالات، سرچشمه حقايق
هادى شوند يكسر گر لحظه اى بتابد
نور هدايت او بر جسم هاى عايق
بر لوح سينه اوست آيات حق هويدا
وه! وه! عجب سوادى است با اصل خود مطابق
افكار تابناكش روشن تر از كواكب
انديشه هاى پاكش خرّم تر از حدايق
آيين جعفرى را بگزين كه دردمندان
درمان خويش جويند از اين طبيب حاذق
شاها «رسا» ندارد جز اشتياق رويت
بنماى رخ كه خلقى است بر ديدن تو شايق
در عرصه قيامت دست از تو برنداريم
كاندر شفاعت توست ما را رجاى واثق
قاسم رسا






شعرولادت پیامبر اکرم(ص)

اي لهجه ات ز نغمه ي باران فصيح تر
لبخندت از تبسم گلها مليح تر
بر موي تو نسيم بهشتي دخيل بست
يعني نديده از خم زلفت ضريح تر
اي با خداي عرش ز موسي کليم تر
با ساکنان فرش ز عيسي مسيح تر
وقتي سوال مي شود از بهترين رسول
از نام تو چه پاسخي آيا صحيح تر؟
با ديدن تو عشق نمک گير شد که ديد
روي تو را ز چهره ي يوسف مليح تر

تو حسن مطلع غزل سبز خلقتي
حسن ختام قصه ي ناب نبوتي

 بر چهره ي تو نقش تبسم هميشگي
در بين سينه ات غم مردم هميشگي
دريايي و نمايش آرامشي ولي
در پهنه ي دل تو تلاطم هميشگي
در وسعتي که عطر سکوت تو مي وزد
باراني از ترانه، ترنم هميشگي
با حکمت ظريف تو ما بين عشق و عقل
سازش هميشگي و تفاهم هميشگي

خورشيد جاودانه ي اشراق روي توست
سرچشمه ي «مکارم الاخلاق» خوي توست

تکرار نام تو شده آواز جبرئيل
آگاهي از مقام تو اعجاز جبرئيل
تا اوج عرش در شب معراج رفته اي
بالاتر از نهايت پرواز جبرئيل
مثل حرير روشني از نور پهن شد
در مقدم «براق» پر باز جبرئيل
مداح آستان تو و دوستان توست
بايد شنيد وصف شما را ز جبرئيل

سرمست نام توست بزرگ فرشتگان
پير غلام توست بزرگ فرشتگان

در آسمان عرش تمام ستاره ها
بر نور با شکوه تو دارند اشاره ها
چشم تو آينه ست؛ نه، آيينه چشم توست
بايد عوض شود روش استعاره ها
شصت و سه سال عمر سراسر زلال تو
داده ست آبرو به تمام هزاره ها
عيسي کشند و غمزده ناقوس ها ولي
نام تو زنده است بر اوج مناره ها

گلواژه اي براي هميشه است نام تو
«ثبت است بر جريده ي عالم دوام تو»

سيد محمد جواد شرافت






گزارش تخلف
بعدی